CodeGym /وبلاگ جاوا /Random-FA /از رینگ تا حوزه IT
John Squirrels
مرحله
San Francisco

از رینگ تا حوزه IT

در گروه منتشر شد
داستان اینکه چگونه یک ورزشکار وارد حرفه ای در IT شد. باشد که الهام بخش یادگیری بیشتر شما شود و شاید روزی بخواهید داستان خود را با ما به اشتراک بگذارید :) از حلقه تا حوزه فناوری اطلاعات - 1سلام، همه! من می خواهم داستان موفقیت خود را به اشتراک بگذارم، یا بهتر است بگویم که چگونه این دوره زندگی من را تغییر داد. امیدوارم داستان من انگیزه ای برای کسی باشد که تسلیم نشوند و برای رویاهایشان بیشتر تلاش کنند. گذشته از این، زمانی بود که من فقط آرزو داشتم به شغلی بروم که دوستش دارم و از مغزم برای کسب درآمد مناسب استفاده کنم... اما اول از همه :) از رینگ تا حوزه IT - 2من دانش آموز دبیرستانی بسیار توانمندی بودم: در این رشته خیلی خوب عمل کردم. علوم سخت من در حل مسائل منطقی خوب بودم. پدر و مادرم فکر می کردند که من به نوعی استاد خواهم شد :) اما زمانه تغییر می کند و با بزرگتر شدن من در مورد ورزش بسیار جدی شدم : مسابقات، پیروزی ها و شکست ها وجود داشت. رویای این را داشتم که یک مبارز حرفه ای شوم و از این راه امرار معاش کنم. برخی از بزرگترین دستاوردهای من کسب مقام سوم در مسابقات قهرمانی سامبو رزمی جهانی (مسکو، 2012)، دو بار تبدیل شدن به قهرمان سامبو رزمی کشورم، و همچنین پیروزی های زیادی در مسابقات بین المللی MMA و کشتی بود. از رینگ تا حوزه فناوری اطلاعات - 3

عکس: https://netology.ru/blog/07-2019-kak-boec-stal-testirovshchikom

اما زندگی برنامه های خاص خود را دارد و یک روز خوب زمین شروع به فرو ریختن آرام آرام زیر پای من کرد. من متحمل یک سری شکست ها، مصدومیت ها و بدتر از همه - ممنوعیت های پزشکی برای شرکت در مسابقات شدم که به رویاهای من پایان داد. در آن زمان، رقابت تنها منبع معنا در زندگی من بود. با از دست دادن آن، خودم را گم کردم. برای چند سال، سه یا چهار سال، به طور دقیق تر، بی هدف دریفت کردم. من به خارج از کشور رفتم و هر جا کار کردم: در کارگاه های ساختمانی، به عنوان ظرفشویی، به عنوان سرایدار. در هر جایی، فقط برای به دست آوردن پول برای گذراندن و تلاش برای یافتن یک هدف جدید در زندگی، برای یافتن معنا. افسردگی، فاجعه، وجود بی معنی - این کلمات این دوره را توصیف می کنند. اما همچنین دوره ای از جستجو و کشف من جدید بود. فقط بلافاصله متوجه این موضوع نشد. یک روز خوب در زمستان 2017 ، ملاقات تصادفی (در واقع، من به شانس اعتقادی ندارم) با یک غریبه در ورزشگاه اولین قدم من به سوی یک زندگی جدید بود که تا به امروز از او سپاسگزارم. پس از یک تمرین، واسیا، که نام او بود، به من پیشنهاد کرد که سوار شوم - خانه من در راه بود. من متوجه شدم که او یک ماشین باحال دارد، حتی اگر شبیه یک گانگستر به نظر نمی رسید - خیلی مهربان به نظر می رسید :) از او پرسیدم برای کار چه کار می کند. او توضیح داد که در IT کار می کند و کمی از شغلش به من گفت. یادم آمد که در دانشگاه برنامه نویسی را خوب انجام داده ام. من در دانشکده پلی تکنیک ثبت نام کردم اما درسم تمام نشد. با این حال، در آن زمان درک خوبی از برنامه نویسی در اسمبلر و C++ داشتم. حتی چندتا درخواست هم نوشته بودم. ولی این مال خیلی وقت پیش بود. در این سال‌ها تقریباً همه چیز را فراموش کرده بودم. شروع با C++ برای من خیلی پیچیده به نظر می رسید. واسیا توصیه کرد که جاوا را یاد بگیرم . من از او برای پیشنهاد تشکر کردم و برای مدتی انگیزه خود را برای حرکت به سمت فناوری اطلاعات پنهان کردم. یک ماه بعد دوباره رفتم تا در لندن کار کنم. دوباره روزها و شبها در یک کارگاه ساختمانی کار می کردم - به عنوان سرایدار در یک سالن ضیافت، نگهبان یک کلوپ رقص و ماشین ظرفشویی در یک رستوران. کم کم به ایده برنامه نویس شدن برگشتم. من شروع به جستجوی آنلاین برای وب سایت هایی برای یادگیری جاوا کردم و اینگونه بود که با CodeGym مواجه شدم. در آن زمان، من به هر برنامه یادگیری آنلاین، به ویژه پلتفرم هایی که نیاز به پرداخت دارند، شک داشتم. اما این دوره من را با طراحی خود و داستان بامزه و جذاب دوست ما آمیگو جذب کرد. من یک اشتراک ممتاز را انتخاب کردم و در طول عصرهای طولانی بعد از سایر مشاغل و زمانی که در باشگاه بودم، شروع به کار در سطح به سطح کردم. راستش این لحظات لذت بخش ترین روزها بود. من مشتاقانه منتظر عصرهایی هستم که وقت آزاد برای خواندن مطالب و حل مشکلات داشته باشم. من واقعاً این واقعیت را دوست دارم که دوره دارای تعداد زیادی کار عملی است که به یادگیری من کمک می کند تا خیلی سریعتر پیش برود. من به سطح 21 رسیدم. برای انجام این کار، از آوریل 2017 تا سپتامبر 2017 طول کشید. سپس از آشنایان و وب سایت ها فهمیدم که یک شرکت به نام Endava در اینجا در کیشینوف ( همچنین به نام کیشینف، پایتخت مولداوی، اروپای شرقی شناخته می شود) فعالیت می کند. - یادداشت سردبیر ) و اینکه آنها کارآموز جذب می کردند. تصمیم گرفتم رزومه ارسال کنم. بعد از 3 مصاحبه برای دوره کارآموزی قبول شدم. 3 ماه به شدت درس خواندم و تیمی کار کردم. سپس پروژه خود را در مورد موضوعی که تعیین شده بود ارائه کردیم. پس از پایان دوره کارآموزی، آنها به من پیشنهادی دادند که نمی توانستم رد کنم - یک شغل ! اکنون یک سال از شروع کار من در این شرکت می گذرد ( از ژانویه 2019 - یادداشت سردبیر ). راستش این یکی از بهترین اتفاقاتی است که برای من افتاده است. ما کار سریع، تیم عالی، حقوق عالی و فرصت های زیادی برای رشد حرفه ای داریم. در این مدت، من امتحان OCA8 را قبول کردم ، به پیشرفت در این دوره جاوا تا سطح 26 ادامه دادم و قصد توقف در آنجا را ندارم. برنامه های کوتاه مدت من این است که در آزمون OCP8 قبول شوم (الان دارم برای آن آماده می شوم)، دوره را تا انتها به پایان برسانم، یک دوره کارآموزی بگیرم و البته بیشترین سهم را در شرکتم داشته باشم و به رشد خود ادامه دهم. در پایان می خواهم از همه شما تشکر کنم که برای خواندن داستان من تا آخر وقت گذاشتید. باشد که سال جدید برای شما شادی، عزم و هماهنگی به همراه داشته باشد. فاصله را پیمودن!
نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION