I. یادگیری چیست؟
یادگیری کسب دانش یا پاسخ های رفتاری از تجربه است. بخش "از تجربه" بسیار مهم است. یادگیری ممکن است از مطالعه، یا آموزش، یا فقط از طریق زندگی به دست آید، اما باید از تجربه حاصل شود. پاسخهای رفتاری که به طور ژنتیکی برنامهریزی شدهاند، مانند غرایز و رفلکسها ، بهعنوان آموختهشده به حساب نمیآیند. نتیجه یادگیری حافظه است . این رکورد یادگیری است که در ذهن شما ذخیره می شود. یادگیری شامل ایجاد تغییرات فیزیکی در مغز است که امکان بازیابی اطلاعات را در آینده فراهم می کند. و این تغییرات اساس فیزیکی حافظه را تشکیل می دهند. بسیاری از مردم به یادگیری به عنوان یک فرآیند واحد و واحد فکر می کنند، اما در چند دهه گذشته، دانشمندان کشف کرده اند که انسان به مکانیسم های بسیار متفاوتی مجهز است که برای یادگیری انواع مختلف اطلاعات طراحی شده است. به عنوان مثال، حافظه کاری کوتاه مدت ما با حافظه بلند مدت بسیار متفاوت است. در واقع، کشف شده است که ما حتی از مکانیسم های مختلفی برای ذخیره انواع مختلف اطلاعات در حافظه کاری و حافظه بلند مدت استفاده می کنیم.حافظه حسی
حافظه حسی یک حافظه بسیار کوتاه است که به افراد اجازه می دهد تا برداشت هایی از اطلاعات حسی را پس از پایان محرک اصلی حفظ کنند. اغلب به عنوان اولین مرحله از حافظه در نظر گرفته می شود که شامل ثبت حجم عظیمی از اطلاعات در مورد محیط است، اما فقط برای یک دوره بسیار کوتاه. هدف حافظه حسی این است که اطلاعات را به اندازه کافی حفظ کند تا قابل شناسایی باشد. ویژگی های کلیدی:- مدت زمان: بسیار کوتاه
- ظرفیت: تمام تجربه حسی.
- رمزگذاری: حس خاص (ذخیره های مختلف برای هر حس ).
حافظه کوتاه مدت
حافظه کوتاه مدت ، همچنین به عنوان حافظه اولیه یا فعال شناخته می شود، اطلاعاتی است که ما در حال حاضر از آن آگاه هستیم یا در مورد آن فکر می کنیم. اطلاعات موجود در حافظه کوتاه مدت از توجه به خاطرات حسی به دست می آید. این حافظه از نظر مدت و ظرفیت محدود است . حافظه کوتاه مدت اغلب مترادف با حافظه فعال استفاده می شود، اما برخی از نظریه پردازان دو شکل حافظه را متمایز می دانند، با این فرض که حافظه فعال امکان دستکاری اطلاعات ذخیره شده را فراهم می کند، در حالی که کوتاه مدت. حافظه فقط به ذخیره کوتاه مدت اطلاعات اشاره دارد. ویژگی های کلیدی:- مدت زمان: کوتاه.
- ظرفیت: 7 +/- 2 مورد.
- رمزگذاری: عمدتا شنوایی.
حافظه بلند مدت
حافظه بلند مدت به ذخیره سازی اطلاعات در مدت زمان طولانی اشاره دارد. از طریق فرآیند تداعی و تمرین، محتوای حافظه کوتاه مدت می تواند به حافظه بلندمدت تبدیل شود. خاطرات دراز مدت می توانند از چند روز تا چندین دهه باقی بمانند. ویژگی های کلیدی:- مدت زمان: نامحدود
- ظرفیت: نامحدود
- رمزگذاری: عمدتاً معنایی (اما می تواند دیداری و شنیداری نیز باشد).
-
خاطرات صریح
خاطراتی هستند که می توانید آگاهانه به ذهن بیاورید و به صورت شفاهی توصیف کنید. وقتی اکثر مردم به یادگیری و حافظه فکر می کنند، به یادگیری و حافظه صریح فکر می کنند، مانند به یاد آوردن آنچه برای صبحانه خورده اید.
- 1.1 حافظه معنایی
حافظه معنایی به حافظه ای اطلاق می شود که آگاهانه در دسترس و قابل بیان باشد. می دانید که در جاوا int یک نوع داده اولیه است . این نمونه ای از حافظه شفاهی، آگاهانه و صریح است.
- 1.2 حافظه اپیزودیک
خاطرات اپیزودیک نوعی خاطره صریح است که به خاطراتی برای اپیزودهای شخصی در زندگی شما اشاره دارد. خاطره شما از خوردن صبحانه امروز یک خاطره اپیزودیک است.
- 1.1 حافظه معنایی
-
خاطرات ضمنی
خاطراتی هستند که نمی توانید آگاهانه آنها را به خاطر بیاورید اما با این وجود بر رفتارهای بعدی شما تأثیر می گذارد. به عنوان مثال، حافظه شما برای نحوه دوچرخه سواری یک حافظه خودکار و ضمنی است.
- 2.2 حافظه رویه ای
حافظه های رویه ای بدون نیاز به کنترل یا توجه آگاهانه قابل دسترسی و استفاده هستند. دانستن نحوه خواندن، نحوه صحبت کردن به یک زبان، نحوه نواختن یک ساز موسیقی و نحوه تایپ با استفاده از صفحه کلید نمونه هایی از حافظه رویه ای هستند.
حافظه رویه ای از طریق یادگیری رویه ای یا تکرار یک فعالیت پیچیده بارها و بارها ایجاد می شود تا زمانی که همه سیستم های عصبی مربوطه با هم کار کنند تا به طور خودکار فعالیت را تولید کنند. یادگیری رویه ای ضمنی برای رشد هر مهارت حرکتی یا فعالیت شناختی ضروری است.
- 2.2 پرایمینگ
پرایمینگ زمانی اتفاق میافتد که قرار گرفتن قبلی در معرض محرکها باعث میشود شما در پردازش محرکهای مشابه در آینده سریعتر یا کارآمدتر شوید. برای مثال، فرض کنید از شما خواسته شده است که چند کلمه نسبتاً دشوار را با صدای بلند تکرار کنید. هرچه بیشتر کلمات را بیان کنید، احتمالاً کمی سریعتر و روان تر خواهید شد. گفتن آنها در چند بار اول «پمپ را پر میکند» و باعث میشود دفعه بعد کلمات روانتر و مؤثرتر بیرون بیایند.
- 2.2 حافظه رویه ای
خلاصه
این باید به شما یک ایده کلی در مورد نحوه چیدمان حافظه ما بدهد. این موضوع به خودی خود بسیار پیچیده و دشوار است، اما داشتن یک تصویر اساسی باید به شما کمک کند تا بفهمید چگونه یاد میگیریم و چرا برخی از استراتژیها بهتر از سایرین هستند. به عنوان مثال، اگر میخواهید یادگیری بلندمدت خود را هدف قرار دهید، میتوانید با ایجاد تغییراتی که در واقع عملکرد کوتاهمدت را به جای آسانتر کردن، دشوارتر میکند، آن را به طور قابل توجهی بهبود بخشید. به اینها مشکلات مطلوب می گویند . اما گاهی اوقات ممکن است بخواهید برعکس عمل کنید و به جای آن بر روی اثرات عملکرد موقت تمرکز کنید.II. چگونه یاد بگیریم؟
انسان ها بسته به چیزی که یاد می گیرند از چندین سیستم یادگیری مختلف استفاده می کنند. به طور خاص، یادگیری اطلاعات ناخودآگاه اساساً با یادگیری اطلاعات آگاهانه متفاوت است و حتی به قسمت های مختلف مغز بستگی دارد. به عنوان مثال، فراموشی به وضوح نشان می دهد که آسیب مغزی که به طور چشمگیری خاطرات خودآگاه را مختل می کند، می تواند خاطرات ناخودآگاه را دست نخورده باقی بگذارد. باز هم، درک این نکته بسیار مهم است که ما یک سیستم واحد و واحد در ذهن خود نداریم که مسئول یادگیری باشد. در عوض، ما چندین سیستم مغزی برای یادگیری انواع مختلف اطلاعات داریم.انواع اصلی یادگیری
-
یادگیری غیر اجتماعی
یادگیری غیراجتماعی به تغییراتی در رفتار مربوط به یک محرک اشاره دارد که شامل ارتباط آن محرک با محرک یا رویداد دیگری نیست. وقتی قرار گرفتن مکرر در معرض یک محرک به خودی خود واکنش شما را نسبت به آن محرک تغییر می دهد، این یادگیری غیر اجتماعی است.
- 1.1 عادت
یک نوع یادگیری ضمنی غیر اجتماعی، عادت کردن است . ما همیشه به محرک ها عادت می کنیم و معمولاً از آن بی خبر هستیم. به عنوان مثال، شما به صدای دمیدن یک فن کامپیوتر عادت می کنید. با گذشت زمان، پاسخ شما به صدا کوچکتر و کوچکتر می شود تا اینکه در نهایت اصلا متوجه آن نمی شوید. این یک نوع یادگیری بسیار ساده است، اما هنوز در حال یادگیری است. رفتار شما در نتیجه تجربه قبلی شما در حال تغییر است - در این مورد، تجربه شما از قرار گرفتن مکرر در معرض یک محرک. در اصل، شما یاد می گیرید که آن را نادیده بگیرید.
- 1.2 حساس شدن
برعکس آن نیز می تواند اتفاق بیفتد. یعنی به جای یادگیری نادیده گرفتن یک محرک، می توانید یاد بگیرید که نسبت به آن حساس تر شوید. این حساسیت نامیده می شود ، و همچنین نوعی یادگیری غیر اجتماعی است. تصور کنید که در حال تلاش برای حل یک کار برنامه نویسی دشوار هستید، اما یک نفر در نزدیکی شما دائماً با تلفن صحبت می کند. به جای اینکه به صدا عادت کنید و به آن عادت کنید، ممکن است با گذشت زمان بیشتر و بیشتر حساس شوید. این نمونه ای از حساسیت است. تجربه قبلی شما را بیشتر و بیشتر نسبت به آن حساس می کند.
- 1.1 عادت
-
یادگیری انجمنی
یادگیری تداعی فرآیندی است که طی آن شخص یا حیوان ارتباط بین دو محرک یا رویداد را می آموزد. این شامل شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی عامل (ابزاری) است.
- 2.1 شرطی سازی کلاسیک
شرطی سازی کلاسیک شامل قرار دادن یک سیگنال خنثی قبل از یک رفلکس طبیعی است. در آزمایش کلاسیک پاولوف با سگ ها، سیگنال خنثی صدای یک تن بود و رفلکس طبیعی در پاسخ به غذا ترشح بزاق داشت. با مرتبط کردن محرک خنثی با محرک محیطی (غذا)، صدای تن به تنهایی می تواند پاسخ ترشح بزاق را ایجاد کند.
- 2.2 تهویه عملیاتی
شرطی سازی عامل ، که گاهی به عنوان شرطی سازی ابزاری نیز نامیده می شود، روشی برای یادگیری است که پاداش و تنبیه را برای رفتار به کار می گیرد. از طریق شرطی سازی عامل، ارتباطی بین یک رفتار و یک پیامد (خواه منفی یا مثبت) برای آن رفتار ایجاد می شود. شرطی سازی عامل نیز برای توضیح و درمان بالقوه بسیاری از مشکلات روانی و اجتماعی از جمله افسردگی بالینی، اعتیاد و غیره استفاده شده است.
در این زمینه نیز بسیار مهم است که بفهمیم درماندگی آموخته شده چیست . به خصوص هنگامی که به یادگیری برخی از مهارت های بسیار چالش برانگیز (برنامه نویسی fe یا زبان خارجی) می رسد، باید بدانید که چگونه از خود در برابر آن محافظت کنید. یکی از راههای انجام آن استفاده از ذهنیت رشد به جای ذهنیت ثابت است. در ادامه این مقاله در مورد این موضوع با جزئیات بیشتری صحبت خواهیم کرد.
- 2.1 شرطی سازی کلاسیک
-
یادگیری بصری
یادگیری مشاهده ای فرآیند یادگیری را از طریق تماشای دیگران، حفظ اطلاعات و سپس تکرار رفتارهایی که مشاهده شده است، توصیف می کند. این همان تقلید محض از رفتار دیگری نیست. یادگیری مشاهده ای در نتیجه مشاهده شخص دیگری رخ می دهد، اما بعداً انجام می شود و نمی توان آن را به گونه ای دیگر توضیح داد که آموزش داده شده است. این نوع یادگیری همچنین دربرگیرنده مفهوم اجتناب از رفتار در نتیجه مشاهده رفتار فرد دیگری و دریافت پیامدهای منفی است.
یادگیری مشاهده ای می تواند یک ابزار یادگیری قدرتمند باشد. وقتی به مفهوم یادگیری فکر می کنیم، اغلب در مورد آموزش مستقیم یا روش هایی صحبت می کنیم که بر تقویت و تنبیه تکیه دارند . اما مقدار زیادی از یادگیری بسیار ظریفتر انجام میشود و به تماشای افراد اطرافمان و الگوبرداری از اقدامات آنها متکی است.
کسب مهارت
هر رفتاری که نیاز به یادگیری داشته باشد و با تمرین بهبود یابد، می تواند یک مهارت در نظر گرفته شود. روش استانداردی که دانشمندان در مورد کسب مهارت می اندیشند، تبدیل دانش صریح و اعلامی به یک مهارت ضمنی و رویه ای است. چگونه از دانستن آن به دانستن چگونه برسیم؟ دانش صریح و بیانی دانشی در مورد مهارتی است که می توانید به صورت شفاهی بیان کنید و در مورد آن صحبت کنید – اعلام کنید. این دانش کتاب و دستورالعمل های شفاهی در مورد نحوه انجام یک مهارت است. اما در واقع انجام یک مهارت به حافظه ضمنی و رویه ای نیاز دارد. فقط به این دلیل که می توانید در مورد چگونگی انجام یک مهارت صحبت کنید، به این معنی نیست که واقعاً می توانید آن را انجام دهید. به نحوی باید دانش اعلامی را به یک مهارت رویه ای تبدیل کنید که واقعاً بتوانید آن را اجرا کنید. و این نیاز به تمرین و زمان دارد.مراحل کسب مهارت
پل فیتس و مایکل پوسنر نظریه بسیار تاثیرگذاری را ارائه کردند که پیشنهاد می کند در طول دوره کسب مهارت از 3 مرحله اصلی عبور کنیم: مرحله شناختی، مرحله انجمنی و مرحله خودمختار.- مرحله شناخت تحت سلطه شناخت است - یعنی تفکر، یا دانش آشکار و اعلانی.
- مرحله تداعی شامل بهینه سازی مهارت، مرتبط کردن آن با پاسخ های مختلف و امیدواری بهبود است. این شامل تشخیص اینکه چه چیزی کار می کند و چه چیزی کار نمی کند و استفاده از این بازخورد برای خلاص شدن از شر اقداماتی است که منجر به خطا می شود.
- مرحله خودمختار نقطهای است که در آن مهارت میتواند واقعاً خوب و بدون نیاز به نظارت آگاهانه انجام شود.
چگونه کسب مهارت اتفاق می افتد
یکی از تأثیرگذارترین پاسخها به این سؤال توسط جان اندرسون ارائه شد، او پیشنهاد کرد که ماهیت بازنمایی ما از مهارتهای رویهای بسیار متفاوت از بازنمایی ما از دانش اعلامی است. اندرسون از فرآیند تبدیل به عنوان جمعآوری دانش یاد میکند که در آن دانش اعلامی را جمعآوری کرده و به دانش رویهای تبدیل میکنید. در علوم کامپیوتر، یک کامپایلر توضیحات سطح بالایی از برنامه ای را که می خواهید اجرا کنید می گیرد و آن را به یک فرم اجرایی تبدیل می کند. در این مورد، توصیف سطح بالا به جای یک زبان برنامه نویسی به زبان طبیعی است، و شکل اجرایی به جای کد ماشین کامپیوتر، مجموعه ای از قوانین تولید است - اما ایده اصلی یکسان است. به گفته اندرسون، همانطور که در حال یادگیری یک مهارت هستیم، از آنچه میخواهیم انجام دهیم، توصیفی اعلامی سطح بالا میگیریم و آن را به شکلی تبدیل میکنیم که سیستم حرکتی ما واقعاً بتواند آن را اجرا کند.III. افسانه ها و حقایق در مورد یادگیری
عوامل زیادی وجود دارد که می تواند به عملکرد شناختی ما کمک کند. بنابراین بدیهی است که برای به حداکثر رساندن پتانسیل یادگیری خود باید تا حد امکان این عوامل را کنترل کنید. با این حال، افسانه های محبوب بسیاری نیز وجود دارد که ممکن است بر تصمیمات شما در مورد نحوه یادگیری تأثیر منفی بگذارد. ما با رفع برخی از مهم ترین تصورات غلط شروع می کنیم.افسانه شماره 1. افراد سبک های یادگیری متفاوتی دارند.
یک نظریه رایج پیشنهاد میکند که مردم بیشتر یادگیرندگان شنوایی، بصری یا حرکتی هستند. به عبارت دیگر، برخی افراد با شنیدن، دیدن یا انجام دادن به بهترین شکل یاد می گیرند. شواهد فعلی نشان میدهد که انسانها سبکهای یادگیری خاصی ندارند که برای هر فردی بهتر عمل کند. افراد مختلف ترجیحات متفاوتی دارند، اما این به معنای موثرترین روش مطالعه برای آنها نیست. بنابراین، برای کارآمدتر شدن، باید آماده باشیم تا عادتهای خود را تنظیم کنیم و به استراتژیهایی روی بیاوریم که از نظر علمی ثابت شده است که برای همه بهتر عمل میکنند.افسانه شماره 2. افراد چپ مغز منطقی هستند، افراد راست مغز خلاق هستند.
این غیرقابل انکار درست است که انسان ها دارای دو نیمکره مغز هستند. همچنین، شواهد علمی (از بیماران آسیب دیده مغزی و همچنین تکنیکهای مدرنتر تصویربرداری عصبی) وجود دارد که نشان میدهد برخی از انواع کارها ممکن است از منابع بیشتری از یک نیمکره نسبت به نیمکره دیگر استفاده کنند. یک مثال خوب برای این موضوع زبان است که تمایل دارد از منابع نیمکره چپ بیشتر از سمت راست استفاده کند. با این حال، چیزی که درست نیست این است که افراد می توانند «راست مغز» یا «چپ مغز» باشند، یا اینکه اولی «خلاق» است در حالی که دومی «عقلانی» است. این یک سوء تفاهم از نحوه عملکرد مغز است: فقط به این دلیل که برخی از کارها به منابع بیشتری از یک نیمکره نیاز دارند، به این معنی نیست که افراد از نظر مغزشان متفاوت هستند . در واقع، زمانی که کل مغز از مغز استفاده میشود، ما در انجام وظایف بهتر عمل میکنیم، حتی برای چیزهایی که معمولاً با ناحیه خاصی از مغز مرتبط هستند.افسانه شماره 3. ما فقط از 10 درصد مغز خود استفاده می کنیم.
محققان پیشنهاد می کنند که این افسانه شهری محبوب حداقل از اوایل دهه 1900 وجود داشته است. اسکن های تصویربرداری مغز به وضوح نشان می دهد که تقریباً تمام نواحی مغز در حین انجام کارهای معمولی مانند صحبت کردن، راه رفتن و گوش دادن به موسیقی فعال هستند. همچنین، اگر افسانه 10 درصد درست بود، افرادی که در نتیجه تصادف یا سکته مغزی آسیب می بینند احتمالاً هیچ اثر واقعی را متوجه نمی شدند. در واقع، هیچ ناحیه ای از مغز نمی تواند آسیب ببیند بدون اینکه به نوعی عواقب منجر شود.افسانه شماره 4. برنامه های آموزش مغز شما را باهوش تر می کند.
در سال های اخیر علاقه زیادی به "آموزش مغز" افزایش یافته است. ایده این است که با تمرین، می توانیم ظرفیت حافظه کاری، سرعت پردازش و/یا کنترل توجه خود را تغییر دهیم. بر اساس نتایج اولیه که نشان می دهد این ممکن است امکان پذیر باشد، شرکت های تجاری محصولات آموزشی مغز را ایجاد کردند و آنها را با ادعاهای غیر قابل اثبات تبلیغ کردند. متأسفانه، تمام آن چیزی که کاربران این بازی ها واقعاً می توانند انتظار داشته باشند، بهبود عملکرد آنها در خود بازی ها است. انتقال از بازی ها به وظایف واقعی زندگی که شامل توجه و حافظه فعال است به طور مداوم در این تحقیق یافت نشده است .افسانه شماره 5. مغز مردان از نظر بیولوژیکی برای ریاضیات و علوم بهتر است، مغز زنان برای همدلی.
تفاوت های آناتومیکی کوچکی بین مغز مردان و زنان وجود دارد . هیپوکامپ، که در حافظه نقش دارد، معمولا در زنان بزرگتر است، در حالی که آمیگدال که درگیر احساسات است، در مردان بزرگتر است، که کاملاً بر خلاف افسانه است. به همین دلیل ممکن است بسیاری از تفاوت های جنسیتی به دلیل انتظارات فرهنگی به جای زیست شناسی وجود داشته باشد.حقایق مهم
-
دانشمندان قادر به یافتن هیچ نوع محدودیت ظرفیتی در مورد میزان ذخیره ما در حافظه خود نبوده اند .
-
ما اطلاعات بصری را به طور قابل توجهی بهتر از اطلاعات کلامی به خاطر می آوریم.
-
ما تصاویر واضح و چشمگیر را بهتر از تصاویر معمولی به خاطر می آوریم.
-
اتصال اطلاعاتی که میخواهید یاد بگیرید با اطلاعاتی که از قبل میدانید بسیار کارآمدتر از تلاش برای یادگیری چیزهای کاملاً جدید و غیر مرتبط با چیزی است.
جالب توجه است که روش مکانها ، یک تکنیک قدرتمند تقویت حافظه، از این چهار واقعیت فوقالذکر استفاده میکند.
-
شواهد نشان می دهد که مراحل مختلف خواب در تثبیت انواع مختلف خاطرات دخیل هستند و کم خوابی توانایی فرد برای یادگیری را کاهش می دهد. خواب کافی در هر روز برای یادگیری و حافظه بسیار مهم است! شما همچنین می توانید اطلاعات را قبل از یک استراحت شبانه بهتر یاد بگیرید و به خاطر بسپارید. این اثر هم برای حافظه آشکار و بیانی و هم برای یادگیری ضمنی رویه ای اعمال می شود.
-
توجه اغلب به عنوان یک منبع با ظرفیت محدود تعریف می شود . یکی از ویژگی های مهم توجه، توانایی تمرکز انتخابی تنها بر روی یک محرک در یک زمان است. داده ها به شدت به این نتیجه می رسد که تقریباً غیرممکن است که به بیش از یک چیز به طور همزمان توجه کنیم. وقتی احساس میکنید چند کار انجام میدهید، یا به دو چیز به طور همزمان توجه میکنید، در واقع بین دو موردی که میخواهید به آنها توجه کنید، به عقب و جلو میروید، که کارایی هر دو کار را کاهش میدهد . این بسیار شبیه به نحوه اجرای همزمان چندین کار توسط پردازنده های تک هسته ای است. در نتیجه، سادهترین و واضحترین راهی که میتوانیم به تمرکز توجه خود کمک کنیم، کاهش میزان حواسپرتیها در محیط است.
-
در حالی که استرس کوتاه مدت اغلب حافظه را تقویت می کند (از طریق محدود کردن توجه)، به نظر می رسد استرس طولانی مدت و مزمن آن را تضعیف می کند. شگفت آور است، اما حتی سردرگمی گاهی اوقات می تواند برای یادگیری مفید باشد. تحقیقات نشان داده است که سردرگمی در مورد ایدههای جدید یا یک موقعیت میتواند ما را به تلاش بیشتر برای درک بیشتر سوق دهد که منجر به درک عمیقتر و حفظ بهتر چیزهایی که آموختهایم.
-
تغذیه و عملکرد مغز بسیار به هم مرتبط هستند. آنچه می خورید و زمانی که می خورید می تواند به شدت بر عملکرد مغز شما تأثیر بگذارد. بنابراین، بر میزان بهره وری و کارآمدی زمان مطالعه شما تأثیر می گذارد. پایبندی به رژیم غذایی مدیترانه ای فواید زیادی برای سلامت مغز و حافظه دارد. هیدراته ماندن مناسب برای عملکرد شناختی شما نیز به همان اندازه مهم است.
-
مصرف دخانیات یا الکل می تواند آسیب زیادی به مغز شما وارد کند، اما وقتی با هم ترکیب شوند حتی مخرب تر هستند. اجتناب از این داروها به نفع شماست.
-
فعالیت بدنی منظم، به ویژه هوازی ، تأثیر مثبتی بر حافظه و مهارت های تفکر دارد و در عین حال باعث بهبود خلق و خو، خواب و کاهش استرس و اضطراب می شود.
-
افزایش سن در مقایسه با هوش متبلور تأثیرات متفاوتی بر هوش سیال دارد . تحقیقات نشان می دهد که در حالی که هوش سیال پس از نوجوانی شروع به کاهش می کند، هوش متبلور در طول بزرگسالی همچنان افزایش می یابد. به نظر می رسد حافظه معنایی بهتر می شود، در حالی که حافظه اپیزودیک بدتر می شود. حافظه رویه ای معمولاً با افزایش سن کاهش نمی یابد.
-
علیرغم محبوبیت، خواندن مجدد مطالب، پر کردن ، برجسته کردن و خط کشیدن زیر عادات یادگیری بسیار ناکارآمد هستند و باید در اسرع وقت با موارد بسیار کارآمدتر جایگزین شوند!
GO TO FULL VERSION